مبارز نکته سنج تاريخ


 





 

درآمد
 

دکتر عبدالکريم مشايخي فارغ التحصيل رشته تاريخ ايران -دوران اسلامي دانشگاه تبريز و از مؤسسان و رئيس فعلي بنياد ايران شناسي -شعبه بوشهر است. اين استاد، علاوه بر تسلط به تاريخ ايران، تحقيقات و پژوهش هاي گسترده اي در خصوص مبارزات جنوب و همين طور رئيس علي دلواري داشته است. در گفت و گوي حاضر، ضمن بررسي مقطع تاريخي مبارزات جنوب و نقش رئيس علي دلواري، به ابعاد شخصيتي اين شهيد حماسه ساز و گرايش هاي اجتماعي- مذهبي وي پرداخته ايم؛ گرايش هايي که موجب مي شود شهيد رئيس علي دلواري در کنار مجتهدان و روحانيان مبارز هم عصر خود، به خصوص در دوران مشروطيت، در قيامي نه چندان طولاني مدت، ماندگارترين حماسه ها را بيافريند.

بوشهر منطقه اي از ايران است که در طول تاريخ همواره مورد توجه متجاوزين بوده است. منطقه اي از ابعاد مختلف مهم، که متأسفانه از سوي دولت هاي مرکزي کمتر مورد توجه بوده و با اين همه دولت هاي ديگر سعي در تسخير آن داشته اند.در اين بين دولت انگليس به عنوان متجاوزترين دولت ها در دوره هاي مختلف همواره مترصد تسخير بوشهر بوده اما سلحشوران ايراني که از بين مردم برخاسته اند، سد راه آن شدند. يکي از مهمترين و به يادماندني ترين سلحشوري ها مربوط به دوران رئيس علي دلواري مي شود. به لحاظ تاريخي اين حماسه مربوط به چه دوره اي بوده است؟
 

انگليسي ها دو بار به ايران حمله کرده اند که متأسفانه موضوعات پيراموني آن- به لحا ظ تاريخي -چنان که بايد مورد بررسي قرار نگرفته است. به هر حال، در هر دو حمله انگليسها، رئيس علي دلواري با آن ها روبه رو مي شود.

اين دو مرحله را بيشتر توضيح دهيد و نقش رئيس علي را بيشتر روشن کنيد.
 

يک بار در دوره مشروطيت اين اتفاق به وقوع مي پيوندد. در اين دوره شخصي به نام سيد مرتضي اهرمي که شاگرد مرحوم آخوند خراساني است و به جرأت مي توان گفت مبارزات و رهنمودهاي او باعث سقوط استبداد محمد علي شاه قاجار شده بود، در نامه اي به رئيس علي از او مي خواهد که همراه تفنگچي هاي خود بوشهر را تصرف کرده و از دست احمد خان دريابيگي که از سوي محمد علي شاه منصوب شده است آزاد کند. اين اتفاق با قيام آيت الله سيد عبدالحسين لاري در لارستان و فارس همزمان مي شود. رئيس علي دلواري بوشهر را به مدت دو ماه تصرف مي کند. اما همان طور که در کتاب «بوشهر در دوران مشروطيت » به تفصيل توضيح داده ام، در يک توطئه هماهنگ از سوي فاتحان تهران، انگليسي ها و کساني که به سيد مرتضي خيانت مي کنند، انگليسي ها موفق مي شوند از ناوي به نام «فاکس» چهارصد تفنگچي در بوشهر پياده کنند. اين نيروها با تفنگچي هاي رئيس علي دلواري درگير مي شوند و رئيس علي پس از 24ساعت جنگ و دفاع مداوم دست به عقب نشيني تاکتيکي مي زند. انگليسي ها خانه سيد مرتضي را به توپ مي بندند و ايشان را از بوشهر تبعيد مي کنند. اين اتفاق سال 1909ميلادي (1327ه.ق) يعني همزمان با برکناري محمدعلي شاه قاجار به وقوع مي پيوندد.

چه سابقه اي باعث مي شود سيد مرتضي از رئيس علي بخواهد بوشهر را تصرف کند؟ آيا پدر يا فاميل رئيس علي، پيش از او چنين اقداماتي داشته اند؟
 

خير، مير محمد پدر رئيس علي کدخداي دلوار بوده و از اين رو با مسئوليت پذيري آشنا است و همين طور روحيه استبداد ستيزي در او وجود دارد، اما نه به شدت و قدرتي که در وجود پسرش رئيس علي ديده مي شود.

رئيس علي پيش از حمله انگليس به چه کاري مشغول بود؟
 

تجارت! طبق اسنادي که موجود است، رئيس علي از کشورهاي عربي مجاور کالا وارد مي کرده و البته بنا به همين اسناد، در خريد و فروش اسلحه هم دستي داشته. در مجموع وقتي زندگي ايشان را مطالعه مي کنيم با فردي منورالفکر مواجه مي شويم و دليل اين امر آن است که او در دوران مشروطيت، وقتي استبداد صغير حاکم مي شود، در موضع حاميان مشروطيت و در کنار کساني چون آخوند خراساني و سيد مرتضي مجتهد اهرمي قرار مي گيرد. اين بهترين دليل براي آشنايي با روشن بيني و روشن فکري رئيس علي در آن دوران است. همچنين از مکاتبات ايشان مي توان به روحيه اسلامي و گرايشات مذهبي وي به دقت پي برد. وقتي انگليسي ها سال 1333دوباره بوشهر را به تصرف درمي آورند و شيخ محمدحسين برازجاني عليه آن ها فتواي جهاد مي دهد، رئيس علي در مکتوبي به او مي نويسد که من حاضرم جان خود را در راه اسلام، آرمان هاي اسلامي و وطنم فدا کنم. اين صرفاً از روحيه اسلامي و ملي رئيس علي برمي آيد.

ببخشيد اگر صحبت تان را قطع مي کنم! هدف ما به دست دادن روايتي داستان واره است که مخاطبان را بهتر با اين دوره و تاريخ پرفراز و نشيب مواجه کند. البته سريال زيبايي در اين خصوص ساخته شد که مورد توجه بسياري هم قرار گرفت اما شنيدن روايت يک تاريخ شناس و محقق، سنديت بيشتري دارد. سؤال اين است که چه چيزي باعث مي شود يک روحاني مانند سيد مرتضي مجتهد اهرمي به يک تاجر نامه بدهد و او را به چنين مبارزه اي دعوت کند؟
 

تا آن جا که اسناد و روايت هاي تاريخي روشن مي کند و در سريال «دليران تنگستان» هم به روشني به آن اشاره مي شود، رئيس علي قبل از اين که مقابل نيروهاي متجاوز انگليسي قرار بگيرد ارتباطات تنگاتنگي با شخصيت هاي بزرگ و تأثيرگذار زمان خود داشته است؛ به عنوان نمونه شخصيتي مانند آيت الله سيد عبدالله مجتهد بلادي بوشهري، که اهل بلاد بحرين است و در محله بهبهاني بوشهر که امروز خيابان انقلاب نام دارد ساکن مي شود. آيت الله بلادي تحصيلات خود را در نجف گذرانده و به زبان عربي کاملاً آشناست فارسي را هم کاملاً مسلط صحبت مي کند و در عين حال، مشترک «تايمز لندن» هم بوده که بيانگر تسلط او به زبان انگليسي است. او روحاني جامع الاطرافي بوده و نسبت به مسائل پيرامون خود کاملاً با شناخت عمل مي کرده. به عنوان نمونه؛ در دوران مشروطيت در دفاع از اين جنبش رساله اي مي نويسد به نام «جهاديه» که به طور ويژه اي، لزوم مشروطيت را تبيين مي کند و در مقام دفاع از آن بر مي آيد. ايشان رساله اي هم داشته اند عليه حضور انگليسي ها در بوشهر به نام «لوايح و سوانح» که خوشبختانه بنياد شهيد بوشهر نسخه اي از آن را به چاپ رسانده و در دسترس است. رساله اي هم در باب حجاب و همين طور رساله اي در باب محکوميت اوضاع سياسي- اجتماعي زمان رضا شاه داشته اند که اين آخري به شکل رمان و با عنوان «تاجر و درويش» به چاپ مي رسد.
رئيس علي با چنين شخصيتي و نيز يا با شخصيت -هاي ديگر مانند سيد محمدرضا کازروني که از تجار منورالفکر آن دوران بوده و در سريال هم مي بينيم که دائم به منزل ايشان رفت و آمد داشته، ارتباط تنگاتنگ دارد. رئيس علي اگر چه يک تاجر است اما نسبت به مسائل پيراموني و موضوعات مختلف بصيرت و آگاهي پيدا کرده و اين آگاهي و شناخت در مسير دفاع از وطن شکوفا مي شود.

پس رئيس علي به شدت به اصول و انديشه هاي ديني گرايش داشته است؟
 

اسناد موجود بيانگر همين نکته است. نامه اي از رئيس علي باقي مانده که در آن نوشته است: «امروز روز امتحان است. و همه ما بايد از بوته امتحان سالم دربياييم.» ايشان اشاره مي کند که: «اگر کسي ديندار باشد، شرف داشته باشد و وطنش را دوست داشته باشد بايد وارد معرکه شود و از اين معرکه شرافتمند بيرون بيايد.» همچنين در اين نامه تاريخي به چندين مورد اشاره مي کند که «شايعه کرده اند من از کنسول آلمان پشتيباني مي شوم. بگذاريد هر کس هر چه مي خواهد بگويد. من براي دين و وطنم در مقابل متجاوزين ايستاده ام و به اين شايعه ها کوچکترين بها و ارزشي قائل نيستم.»
در حقيقت او مردي است که نه تنها حرفش را مي زده که در صحنه عمل هم با شهامت مي ايستد و موفق هم مي شود. همان طور که مي بينيد خونش به زمين مي ريزد ولي حاضر به سازش نمي شود. او با ايمان و اخلاصي که داشته در مدتي کمتر از يک سال حماسه اي مي آفريند که براي هميشه جاودان مي ماند.
نکته بسيار جالبي است که در طول جنگ هاي پارتيزاني رئيس علي و تفنگچي هايش، انگليسي ها و ديگر دولت هاي غربي و حاميان انگليس که کنسولگري شان خارج از بوشهر بوده چنان عرصه را تنگ مي بينند که به ناچار در گزارش هاي خود بارها به آن اشاره مي کنند. به خصوص «وادالا» کنسول فرانسه که خود مي نويسد: «ناچار شديم ده ماه در کنسولگري انگليس اقامت کنيم تا از آسيب تفنگچي هاي رئيس علي در امان بمانيم». به هر حال رئيس علي در طول اين مدت کوتاه چنان عرصه را بر نيروهاي انگليسي، فرانسوي و ديگر حاميان شان تنگ مي کند که آن ها تصميم مي گيرند به دلوار حمله کنند. در کتاب «عمليات در ايران» ترجمه کاوه بيات، نويسنده انگليسي کتاب تشريح مي کند که توپخانه دريايي انگليس دلوار را به توپ مي بندد و تفنگچي هاي شان را در دلوار پياده مي کنند اما نهايتا از تفنگچي هاي رئيس علي شکست خورده و ضمن کشته و زخمي هاي بسيار ناچار به عقب نشيني مي شوند.
يک چنين حماسه اي از وجودي پر از ايمان و شجاعت نشأت مي گيرد، شخصيتي که بنا به روحيه شهادت طلبي و ايثار، در مدتي کمتر از يک سال حماسه اي مي آفريند که نامش را نه تنها در داخل که در خارج از کشور زبانزد خاص و عام مي کند.

به شهرت ايشان در خارج از کشور اشاره کرديد! مي توانيد نمونه هايي از آن را ذکر کنيد؟
 

بله، موارد مختلفي است که از آن جمله مي توان به تجليل واسموس- نماينده آلمان ها -که به نوعي با انگليسي ها درگير بود اشاره کرد. او در کتابي که ما تحت عنوان «واسموس از فن مي کوش» با ترجمه کيکاوس جهانداري به چاپ رسانده ايم، بارها از مبارزه و رشادت هاي رئيس علي دلواري تجليل مي کند. همچنين مي توان به تجليل «نيل استروم» سرهنگ سوئدي در کتاب «شاخه نبات» اشاره کرد. استروم در کتاب خود مي نويسد: «وقتي من به دلوار رفتم و رئيس علي را ملاقات کردم مانند آن بود که پادشاه سوئد را ملاقات کرده باشم.» و توضيح مي دهد: «وقتي به چهره او نگاه مي کردم و به ابهت و عظمت و عزم و اراده اي که در مبارزه با انگليسي ها در او ديده مي شد چشم مي دوختم چنان شعف و شادماني وجودم را در بر مي گرفت که شايد در ملاقات با پادشاه سوئد هم چنين حسي به من دست نمي داد.» بنابراين مي بينيم که در برابر شجاعت و دلاوري و بي باکي او ناخودآگاه اساس فروتني و تواضع به انسان دست مي دهد.

جايي اشاره کرديد که اولين دوره مبارزاتي رئيس علي با انگليسي ها، همزمان با دوران مشروطيت است. اين دوره چه مدت طول کشيد و سرنوشت آن چه شد؟
 

همان طور که اطلاع داريد انگليسي ها در سال 1763وارد بوشهر شدند.

از قرن هجدهم؟
 

بله، آن ها حدود 200 سال در بوشهر حضور داشتند. زماني که مشروطه اتفاق مي افتد انگستان در بوشهر يک کنسولگري و يک نايب کنسولگري دارد. تجارت خانه دارد و تجار انگليسي فعاليت دارند. در طول اين مدت هيچ درگيري نيست اما وقتي بحران مشروطيت پيش مي آيد، استبداد صغير مطرح مي شود و محمدعلي شاه مجلس را به توپ مي بندد و آزادي خواهان را سرکوب مي کند که اين به ثبت دوره اي در تاريخ ايران مي انجامد، اين رئيس علي دلواري است که فتوا يا تقاضا و درخواست آخوند خراساني و سيد مرتضي مجتهد اهرمي شاگرد ايشان را لبيک مي گويد و بوشهر را از تصرف مستبدان درمي آورد.

در حقيقت به دو قرن استبداد خاتمه مي دهد.
 

دقيقاً. اين مرحله دو ماه به طول مي انجامد. پس از دو ماه سيد مرتضي را تبعيد مي کنند. رئيس علي هم در زادگاه خود دلوار مستقر مي شود. از 1909تا 1914که جنگ جهاني اول آغاز مي شود تقريباً 5 سال طول مي کشد. در اين 5 سال رئيس علي در دلوار به تجارت و کار خود مشغول است. اوضاع به ظاهر آرام است. تهران فتح مي شود، محمد علي شاه خلع مي شود، احمد خان دريايي دوباره باز مي گردد و در بوشهر حکومت مي کند، تا سال 1914که جنگ جهاني شروع مي شود.

پس رئيس علي در 27سالگي، يعني در دوره مشروطيت با انگليس وارد جنگ مي شود و پس از 5 سال مجددا در 32 سالگي مرحله دوم مبارزاتش شروع مي شود و نهايتاً در 33سالگي به شهادت مي رسد. حال به توصيف مرحله دوم مبارزات تا شهادت رئيس علي بپردازيم.
 

وقتي جنگ اول جهاني در سال 1914آغاز شد، ايران که زير پادشاهي احمد شاه قاجار قرار داشت اعلام بي طرفي کرد. يک طرف اين جنگ متحدين که شامل آلمان، اتريش، مجارستان، عثماني و ايتاليا بود قرار داشتند و طرف ديگر متفقين يعني انگلستان، فرانسه، روسيه و نهايتاً آمريکا. هنوز يک سال از جنگ نگذشته بود که به دليل مقابله نيروهاي جنوب مثل رئيس علي دلواري، تنگسيري ها، دشتستاني ها و دشتي ها با نيروهاي متجاوز انگليسي در بوشهر، انگليس ناچار مي شود به دليل احساس خطر کامل، در رمضان 1333دست به تصرف بوشهر بزند. در اين ميان هيأت هايي هم از سوي آلمان در بوشهر حضور پيدا مي کنند تا نيروهاي مخالف انگلستان را مورد تشويق قرار دهند. به هر حال انگليس بوشهر را تصرف مي کند و حتي تمبرهاي يادبودي تحت عنوان «بوشهر در تصرف انگلستان» را هم به چاپ مي رساند که نمونه هايي از اين تمبرها امروزه نيز در دسترس است، اما مبارزات رئيس علي و هم رزمانش باعث مي شود که در کمتر از يک سال انگليسي ها ناچار شوند پرچم خود را پايين آورده و دوباره پرچم ايران را به اهتزاز درآورند، اگر چه همچنان شخصي را بر مسند مي نشانند که به عنوان يک فرد دست نشانده کاملاً منافع آن ها را حفظ کند. بنابراين حضور و اقدامات رئيس علي و هم رزمانش دو دستاورد مهم داشت؛ اول آن که موجب شد جبهه هاي جنگ از اروپا به سمت شرق متوجه شود و دوم آن که نيروهاي متجاوز نتوانند از بوشهر پا فراتر بگذارند -روشي که بعد از شهادت رئيس علي دلواري نيز از سوي هم رزمانش پي گرفته مي شود و به سدي در برابر متجاوزين بدل مي شود. در حقيقت اين اتفاقات باعث مي شود انگلستان از سياست حضور مستقيم، به واسطه شکست هاي پي در پي، به طور کامل سرباز زده و در جهت استقرار حکومت هاي دست نشانده بکوشد که رضا خان را مي توان آغاز اين سياست معرفي کرد.

از انتقال جنگ از اروپا به جنوب ايران يعني بوشهر به عنوان يک عمل هوشمندانه ياد مي کنيد. انتقال جنگ به سرزمين ايران چه ويژگي داشت که به عنوان يک استراتژي تحليل مي شود؟ آيا رئيس علي آگاهانه به چنين اقدامي دست زد؟
 

از مکاتبات رئيس علي و حتي نقل قول هاي شفاهي که در اسناد و کتاب هاي مختلف مطرح مي شود کاملاً مشهود است که رئيس علي يقيناً آگاهانه و هوشيارانه چنين اقدامي مي کند. رئيس علي و ديگر همرزمانش متوجه مي شوند که دو قدرت اصلي آلمان و انگلستان به عنوان رأس هرم قدرت متحدين و متفقين در اروپا با يکديگر در جنگ هستند، بنابراين، شرايط را براي ضربه زدن به انگليس که سال هاي سال در جنوب ايران خيمه زده و از امتيازات اقتصادي، سياسي و اجتماعي اين منطقه استفاده کرده بود، کاملاً مناسب تشخيص مي دهند. اگر چه رئيس علي در اين مبارزه به شهادت مي رسد و اگر چه انگليس در اين جنگ به ظاهر پيروز مي شود اما اگر به ماوراي ماجرا نگاه کنيم خواهيم ديد که انگليس پس از خاتمه جنگ جهاني اول، ديگر هرگز اقتداري را که در جنوب ايران داشته، به دست نمي آورد. نمونه واضح آن انتقال کنسولگري انگليس به بحرين است و از اين رهگذر، جنوب ايران پس از سال ها اشغال، فرصتي به دست مي آورد تا بار ديگر هويت تاريخي و فرهنگي خود را تا حدود زيادي بازيابد. به ياد داشته باشيم که انگليس از سال 1763تا1950جنوب ايران را کاملاً در تسخير داشت، تا جايي که در کتابي به نام «انگليسي ها در ميان ايرانيان» مي نويسند: «نماينده انگليس در بوشهر سلطان بي تاج و تخت انگليس است». اين به مفهوم اقتدار کامل انگليس در جنوب است. اما مبارزاتي که در دوران سرهنگ باقرخان تنگستاني شروع شد و احمدخان ها و بسياري ديگر در آن به شهادت رسيدند تا به رئيس علي دلواري رسيد و پس از او هم ادامه يافت، موجب مي شود انگليسي ها اين اقتدار را از دست داده و از سال 1350براي هميشه از جنوب ايران خارج شده و قدرت سياسي خود را به بحرين و کرانه جنوبي منتقل کنند.

از شهادت رئيس علي دلواري براي مان بگوييد؛ قصه اي که از قرار روايت هاي متعددي دارد و با اين همه شنيدن آن از زبان يک استاد تاريخ، سنديت محکم تري مي تواند داشته باشد.
 

به لحاظ تاريخي در اين روايت هيچ شکي نيست که رئيس علي دلواري-که طرح عمليات گسترده اي را عليه انگليسي ها در دست داشته - به اتفاق چند تن از همرزمانش به روستايي که امروزه جزو بوشهر شده است ميروند و خود را تا سيم هاي خارداري که انگليسي ها براي حفاظت در برابر عمليات پارتيزاني آن ها کشيده اند پيش مي کشند تا از موقعيت و توان نظامي دشمن آگاه شوند. اين موضوع، هم در کتاب آدميت، هم در ديگر کتاب هايي که سند تاريخي ارائه داده اند و هم در تاريخ شفاهي، نقل شده است که وقتي رئيس علي با دوربين مواضع دشمن را بررسي مي کرده از پشت سر مورد اصابت گلوله قرار مي گيرد و وقتي رو بر مي گرداند يکي از هم رزمان خود را مي بيند، اما در اين خصوص که مشخصاً چه کسي اين کار را کرده است هيچ سند و مدرک تاريخي محکمي در دست نداريم. حتي در کنگره اي که سال 1373برگزار شد و من هم يکي از اعضاي علمي اين کنگره بودم از سوي آقاي دکتر حميدي که استاد دانشگاه شهيد بهشتي هستند مقاله اي ارائه شد تحت عنوان «قاتل رئيس علي کيست؟» که بنده بنا به محافظه کاري هايي که رشته تاريخ در من پديد آورده است به دليل نبود سند و مدرک کافي و قابل استناد،با طرح اسم و مشخصات فردي افراد مخالفت کردم. حتي به جناب آقاي حميدي که دوست و استاد بنده هستند هم عرض کردم که چون سند و مدرک تاريخ محکمي در دست نيست نام بردن از فرد يا افراد خاص نمي تواند صحيح باشد، چون در جنوب رسم است که اگر خوني ريخته شود يک سري ازدواج به منظور خون بس اتفاق مي افتد. بنابراين نام بردن از افراد مي تواند منشأ اختلافات بسياري شود. از اين رو تا به امروز ما از شخص خاصي اسم نبرده ايم. به هر حال در اين که يکي از همراهان رئيس علي او را به شهادت رسانده است هيچ شکي وجود ندارد. شايد در آينده بنا به مدارک ثابت شود که اين شخص تحريک شده باشد...

يعني هنوز انگيزه هم مشخص نشده است؟
 

خير، هنوز هيچ انگيزه اي مشخص نشده است.

اما در اين رابطه افراد مشخصي مطرح مي شوند اين طور نيست؟
 

مشخصا نام سه نفر مطرح است که هنوز نمي توان به قطعيت يکي از آن ها را نام برد. به هر حال موضوعات تاريخي به زمان احتياج دارند و يقيناً زماني نام آن شخص نيز مشخص خواهد شد، گيرم نه در زمان ما. به هر حال آن چه مسلم است اينکه اين اتفاق بايد به تحريک جريان يا فرد خاصي صورت گرفته باشد، چه در غير اين صورت دليلي نداشت شخصيتي مانند رئيس علي که محبوب همگان بود و با شجاعت و ايمان با دشمن مي جنگيد، توسط يک فرد آشنا به شهادت برسد.

اين هم بحث ثابت تاريخ است که شخصيت هايي چون رئيس علي مرگ شان در هاله اي از ابهام فرو برود. از شخصيت رئيس علي اصولاً کمتر صحبت شده است. شما اشارات زيبايي به هوشمندي او داشتيد. از اين بُعد شخصيتي رئيس علي بيشتر بگوييد.
 

اين واقعيت است که برخي او را يک فرد ماجراجو مي دانند که بنا به روحيه ماجراجوي خود، با انگليسي ها که مدت ها بوشهر را تحت تسخير داشتند، درگير مي شود. کساني که با نگرش تاريخي و آگاهانه به حماسه اين مرد بزرگ، نگاه مي کنند يقيناً به ابعاد برتر شخصيتي ايشان هم پي خواهند برد و خواهند دانست که ايشان اگر چه فرد شجاع و مبارزي بوده اند اما در عين حال از نگرش روشن و آگاه هم برخوردار بوده اند. اين نکته اي است که اگر به درستي به آن بپردازيم نکات مجهول بسياري حل خواهد شد. من به شخصه در مطالعاتي که در خصوص اين شخصيت داشته ام حقيقتاً جز راستي، پاکي، صداقت، خلوص نيت، روحيه ايثار و دغدغه حفاظت از کيان اين آب و خاک چيزي نديده ام. گاه در برخي محافل، عده اي در کمال ناآگاهي مي گويند که رئيس علي راهزن بوده و لي وقتي دليل اين مدعا را جويا مي شويم هيچ چيز جز نقل قول هاي واهي ندارند، حال آن که رئيس علي دوره اي ديگر از تاريخ ايران را ورق زده اند و آن مشارکت در بحث مشروطه است. در دوران مشروطه بسياري ابا داشتند از آن که از فرامين کساني چون آيت الله آخوند خراساني يا آيت الله مازندراني پيروي کنند، ولي ايشان اين آگاهي و شناخت را دارد که وقتي از سوي روحاني آزاده و وارسته مرحوم سيد مرتضي مجتهد اهرمي دعوت مي شود که با فرامين آيت الله آخوند خراساني همراه شود و بوشهر را از تسخير قواي بيگانه آزاد کند، شجاعانه لبيک بگويد و در کنار اين بزرگان قرار گيرد. براي بسياري، حتي براي دانشگاهيان مواجه با اين وجه از شخصيت و قيام رئيس علي جالب است، چون اصولاً گمان مي کنند قيام او صرفاً به مقطع جنگ جهاني اول محدود مي شود. بنابراين اگر اين وجه از قيام و زندگي رئيس علي دلواري را مورد توجه قرار دهيم بسيار کامل تر با اصالت قيام و ايثار و جان فشاني ايشان آشنا مي شويم و براي آن ارزشي مضاعف قائل خواهيم شد.

به عنوان يک پژوهشگر و استاد تاريخ که با منطقه و موضوعات آن آشنا هستيد؛ چه نکته اي از حماسه جنوب و سلحشوري هاي رئيس علي دلواري هست که تا به حال کمتر به آن اشاره شده؟
 

در اين خصوص کتاب ها و مقالات بسياري نگاشته شده اما آن چه ترجيحاً براي خوانندگان شما بخواهم مطرح کنم ويژگي هاي شخصيتي ايشان است که به گونه اي در سريال «دليران تنگستان»ساخته آقاي شهنواز به دقت و زيبايي خاص ديده مي شود و در تک تک ديالوگ هاي اين شخصيت لحاظ شده است. وقتي در جنگ با انگليسها سربازان هندي را به اسارت مي گيرند و کسي با آن ها به قهر رفتار مي کند، رئيس علي تذکر مي دهد که اين افراد خود اسيران استبداد انگليس هستند و نبايد با آن ها به قهر رفتار کرد. اين يعني جايي که حفظ جان از اهميت اول برخوردار است. ايشان تا به اين حد نکته سنج و آگاهانه عمل مي کنند که مبادا به سربازان هندي که عمل شان به اراده خودشان نيست ظلم شود. ما در مبارزات جنوب شخصيت هاي متعددي داريم که سابقه مبارزاتي شان بسيار طولاني تر از رئيس علي دلواري است، کساني که آوازه مبارزات شان در اسناد مختلف ثبت شده است. قصد ندارم اين افراد را کوچک بشمارم يا مبارازت آن ها را از نظر درجه اهميت کوچک بگيرم- که حقيقتاً افراد بزرگ و جاوداني هستند-اما حقيقتاً معماي اصلي براي خوانندگان شما بايد اين سؤال باشد که چه مي شود نام رئيس علي اين گونه پرآوازه و ماندگار مي ماند. کسي که به ظاهر طول مبارزات او چند ماه بيشتر نبوده؟! پاسخ اين معما و اعتقاد شخص بنده اين است که خداوند بي دليل نامي را مثل نام ستارخان و رئيس علي دلواري جاويدان نمي کند. اگر به نامه رئيس علي دلواري دقت کنيد خواهيد ديد که در جاي جاي نامه آمده است که من جز براي خدا چنين نکردم و چنان نخواهم کرد. هر قدمي که اين بزرگوار برمي دارد صرفاً براي خدا و رضاي اوست. و چنان که فرموده «ما عندکم ينفد و ما عندالله باق» اگر براي خدا کاري انجام شود مي ماند و اگر براي خودت باشد خير. نام و آوازه رئيس علي هم که همواره براي خدا گام پيش نهاده بين جهانيان ماندگار خواهد ماند.
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 52